۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

تو رفیق عزیزی که یه عمر دویدی تا مخ منو بزنی ُ تهش نشد
امروز که زنگ زدی گفتی دوباره عاشق شدی واست فیلم بازی کردم
الکی گفتم واست خوشحالم و ذوق کردم برات
ولی راستش ته دلم داستان یه جور دیگه بود
دوس داشتم بگم این کوفتی که به نام عشق داری میکنی تو ماتحتت مث تیغ اره اس، بره تو دیگه نه راه پس داری نه پیش
نگفتم چون اگه میگفتم واسه خاطر چیزی که بینمون بوجود نیومد به صداقتم شک میکردی، فک میکردی حسادته
ولی به خدای احد و واحد عشق فقط نشئگی اولش خوبه، بعدش همش خماریه

هیچ نظری موجود نیست: